درود بیکران میخوام چند نکته رو بهتون بگم که مطمئنم خیلی باحال و بهتر میکنه کمپینتونو امیدوارم خوشت بیاد و نظرتو در مورد این مقاله بنویس تو کامنت ها
بازی با فهم پلیر
خب شاید خیلیاتون الان بگید اینی که وَگفتی یعنی چه؟ الان بهتون میگم ببینید دوستان یه سری جاها در کمپین است که پلیر ها دارن یه معماهایی رو حل میکنن شما میتونید با دست کاری یه سری از المان ها باعث کج فهمی پلیر ها بشید و در آخر کار که متوجه میشن که اون چیزی که فکر میکردن نبوده شوکه میشن و این یه حس خوبیو بهشون میده، به عنوان مثال آرتور و نامی قرار بوده مکان یه الماسی رو پیدا کنند و اون الماس متعلق به یه ملکه ای بوده که تو200 سال قبل تر داشته زندگی میکرده به هنگام حل معما هاشون متوجه چیز هایی میشن که انگار کسانی غیر از خودشون هم دنبال الماس هستند و فرض میگیریم مخفی گاه اونا رو هم پیدا میکنند رئیس دزد ها یک خواهر دوقلو داشته به اسم نامی و یه بار که آرتور یواشکی به تنهایی میره سرک بکشه از مخفی گاه اونا فال گوش می ایسته که بفهمه اونا چی میگن و خیلی اتفاقی یکی از سرباز ها که تو مخفی گاه بوده میگه قربان خبری از خواهرتون نامی نشد و آرتور میشنوه و فکر میکنه این نامی همون نامی ه همراهش است و فکر میکنه اون دزد و بعد ها که متوجه میشه اشتباه کرده خودتون تصور کنید چی میشه
پیوند زدن داستان بازی با المان های داستان کاراکتر های کمپینتون
این تکنیک یکی از تکنیک های رایج و خیلی استفاده میشه اما همیشه جواب میده اما یه نکته ای ه باید بهتون بگم اینه که شما به تعداد پلیر هاتون باید این تکنیکو انجام بدید یعنی اینطور نباشه که فقط داستان یکی از بازیکنان تون رو با داستان بازی پیوند بزنید چون در حق اون ها کم لطفی میشه اما خب بازم شما خودمختارید چون جهان و داستان مال شماست و شمایید که تصمیم گیرنده اید
جو الکی دادن به پلیر ها
اگه پلیر کمپین من بودید باید بهتون بگم بارها اینکارو سرتون انجام دادم و خودم جر خوردم از خنده اما شما فکر میکردید خبرایی جدی جدی 😂
بعضی اوقات توی یه مکانی از کمپین قرار نیست هیچ اتفاقی بی افته اما شما محیط و اتفاقات رو طوری توصیف کنید که انگار قراره بازیکنا رو یه خطر بسیار جدی تهدید کنه اکثر اوقات پلیر ها گارد میگیرن و اماده مقابله میشن خیلی وقت ها هم فکر میکنن تهدید خیلی قدرتمند و سریع فرار میکنن اما من عاشق چهره اون پلیر هایی ام که متوجه میشن اون صدای پای عجیب غریبی که توی دانجن میشنیدن و فکر میکردن یه مانستر خیلی خطر ناکه فقط انعکاس صدای پای یک گربه بود توی محیط سیاه چال
حساس ترین جای ممکن کمپینو تموم کنید
تو کف گذاشتن بازیکنان برای سشن بعد خودش یک هنره اما این تکنیک خیلی کاربردیه و کاری میکنه که بازیکنان تا هفته بعد توی فکر باشن که قراره چه بلایی سرشون بیاد الان شاید پلیرهایی که دارن این مقاله رو میخونن بگن مگه کرم داری دی ام جان در جواب این عزیزان باید بگم بله عزیزم الکی 3 تا کتاب نخواندیم که شما بیای با پر کردن یک کاراکتر شیت از کل بازی لذت ببری😂
همون چیزی که انتظار ندارن رو تبدیل کن به کابوسشون
خب شاید فکر کنید این تکنیک تیر خلاص من به تموم پلیر هاست اما باید بگم نه منظورم این نیست که برید یه مانستر گولاخ بیارید بندازید جلوشون تا بکشتشون نه منظورم این بود زمانی که بازیکنان دارن باهم مشورت میکنن به حرفاشون گوش بده ببین چی براشون غیرمنتظره است اون اتفاق رو براشون اعمال کن همین
Npc های خنده دار و عجیب غریب درست کنید
در آخرین کمپینم که هنوز هم درحال برگذاریه من یه npc ساختم که مدیر مدرسه جادوگریه اما این پیر مرد برعکس حرف میزنه و نیاز به مترجم داره حالا شما فرض کن در اولین دیدارش به دانش آموزان بگه حالم از همه شما کثافت ها بهم میخوره (یعنی عاشق شما عزیزان دلم هستم) حالا فرض کنید یه پلیر بخواد با این جناب صحبت کنه و یادش بره این برعکس میفهمه و کلی حرف عاشقانه و محبت امیز به این جناب بزنه، چه اتفاقی برای این پلیر می افته رو من نمی دونم 😂